فریاد بی صدای اسطوره های مقاومت و ایثار
هر چند که چشمانش از خشم و خشونت گاز خردل خشک و بی جان شده است، اما نگاهش همچنان دریایی و زلال و صدایش با وجود خش خش های ناملایم جنگ و بمباران، آرام و تسلی بخش است.
خش خش های ممتد صدایش، خشکی و قرمزی چشمانش از سال های درد، جنگ، بمباران و خشونت روایت دارد، سال هایی که هنوز برای آن ها به اتمام نرسیده و با هر سرفه، عمل پیوند قرنیه چشم، احساس خفگی که هر لحظه و هر مکانی در شب هنگام گریبانش را می گیرد، زنده می شود.
نیازی نیست که لب بر سخن بگشاید، چشمانش، نگاهش، پوست دست و صورتش و صدایش خود گویای روایتی تلخ از جنگ و خشونت است، زخم ها خود روایت می کنند که در سال های 60 تا 66 بر آن ها چه گذشت.