دفـــــاع مــقدس

ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم. امام خامنه ای

دفـــــاع مــقدس

ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم. امام خامنه ای

دفـــــاع مــقدس
این وبلاگ برای شهدا بنا شده و در تاریخ93/4/14شروع به کار کرده است.
تبلیغات




بایگانی
آخرین مطالب

۴۰ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

دانش‌آموز شهید : در مراسم تشییع پیکرم فقط برای امام شعار دهید
در وصیت‌نامه شهید دانش‌آموز «عبدالرحیم بزرگی مقدم» آمده است: مادرم و پدرم حلالم کنید و در مراسم تشییع جنازه‌ام گریه و زاری نکنید بلکه فقط برای حمایت از امام خمینی (ره) شعار دهید.
شهید دانش‌آموز "عبدالرحیم بزرگی مقدم " در سال چهارم دبیرستان تحصیل می‌کرد اما به قدری بصیرت پیدا کرده بود که با دیدن حملات دشمن لحظه‌ای آرام ننشست و به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت.
وی در عملیات "والفجر مقدماتی " با تقد?م خون خود، پایه‌های انقلاب اسلامی را مستحکم‌تر کرد؛ در وصیت‌نامه این شهید دانش‌آموز آمده است:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۷
احمد سلطانی محمدی

زهرا عکس امام (ره) و یک گلبرگ محمدی را در دفترش نگهداری می‌کرد
خواهر شهید دانش‌آموز «زهرا ترکمن» گفت: زهرا همیشه عکس‌های امام خمینی (ره) را همراه یک گلبرگ محمدی در هر صفحه از دفترش نگهداری می‌کرد اما من هیچ وقت نتوانستم راز این کار او را بفهمم.

هفتمین فرزند خانواده محمود ترکمن در سال 1348 در اسلام‌آباد کرمانشاه دیده به جهان گشود؛ پدر و مادر این خانواده مذهبی زیباترین نام یعنی «زهرا» را بر این دختر نهادند. زمانی که «زهرا» 9 بهار از عمرش را درک کرد، مادرش برای او چادری سفید با گل‌های صورتی دوخت و مهمان غریبه و نامحرم به خانه زهرا می‌آمد، او چادر گلدار صورتی را بر سر می‌کرد و مانند فرشته‌ای کوچک به استقبال مهمانان می‌رفت.
فاطمه ترکمن خواهر شهید دانش‌آموز «زهرا ترکمن» با بیان خاطرات خواهر کوچکترش اظهار می‌دارد: زهرا دارای هوش فوق‌العاده‌ای بود؛ وی در انجام واجبات دینی اصرار داشت و در جلسات قرآن شرکت می‌کرد که نسبت به کودکان هم سن و سالش زودتر از همه قرآن را فرا گرفت.
وی ادامه می‌دهد: زهرا ترکمن در ایام محرم به مادرش اصرار می‌کرد که مراسم روضه‌خوانی در منزل برگزار کند که بنا بر اصرار زهرا همیشه در ایام محرم ندای «یا حسین (ع)» از منزل ما بر می‌خاست و زهرا خادم امام حسین (ع) در منزل بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۵
احمد سلطانی محمدی

شهید 13 ساله به مسائل اسلامی بسیار توجه می‌کرد
شهید دانش‌آموز «محمد تکبیری» با اینکه 13 سال بیشتر نداشت، به مسائل اسلامی بسیار توجه می‌کرد.
شهید دانش‌آموز «محمد تکبیری» فرزند صفدر در سال 1352 در ایلام دیده به جهان گشود و تا مقطع راهنمایی تحصیل کرد.
وی در انجمن اسلامی نیز فعالیت می‌کرد و دارای 2 دوست در جبهه به نام‌های شهید سعید‌ نورآبادی و خیرالله کهزادیان بود؛ همچنین در حال حاضر مدرسه‌ای به نام شهید « محمد تکبیری» نامگذاری شده است.
این دانش‌آموز بسیجی، پس از یک سال حضور در جبهه ایلام در سن 13 سالگی در تاریخ 4 بهمن 1365 در شهر ایلام «منطقه بان سفید» توسط تیربار دشمن به مقام رفیع شهادت رسید.
*شهید تکبیری روی حجاب زنان حساسیت داشت
محمود تکبیری، عموی شهید دانش‌آموز «محمد تکبیری» با بیان خاطراتی از وی اظهار می‌دارد: محمد با توجه به اینکه کودکی بیش نبود ولی به مسائل اسلامی بسیار توجه می‌کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۲
احمد سلطانی محمدی
فریاد بی صدای اسطوره های مقاومت و ایثار 

 

هر چند که چشمانش از خشم و خشونت گاز خردل خشک و بی جان شده است، اما نگاهش همچنان دریایی و زلال و صدایش با وجود خش خش های ناملایم جنگ و بمباران، آرام و تسلی بخش است.

 خش خش های ممتد صدایش، خشکی و قرمزی چشمانش از سال های درد، جنگ، بمباران و خشونت روایت دارد، سال هایی که هنوز برای آن ها به اتمام نرسیده و با هر سرفه، عمل پیوند قرنیه چشم، احساس خفگی که هر لحظه و هر مکانی در شب هنگام گریبانش را می گیرد، زنده می شود.

نیازی نیست که لب بر سخن بگشاید، چشمانش، نگاهش، پوست دست و صورتش و صدایش خود گویای روایتی تلخ از جنگ و خشونت است، زخم ها خود روایت می کنند که در سال های 60 تا 66 بر آن ها چه گذشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۹:۰۴
احمد سلطانی محمدی

پــــــــــــــــــــــــرواز بــــــــــــــــــــــــــــــــا هــــــــــــــــــــــــــم

مرد انصاف بده چطور می­توانی این قدر بی رحم باشی! او درد خودش کم نیست که ما هم چیزی به آن اضافه کنیم، مگر دل تو از سنگ است که این حرف ها را می زنی! فکر کن پسر خودت است ناسلامتی یک سال است که دامادمان است. زهره به او علاقه دارد. چطور راضی می شوی قلب پسر مردم را بشکنی!

 

- بس کن نجمه! من هر چه می کشم از دست توست.

 

 همین حرف ها را می­زنی که این دختره خیره سری می­کند! یک بار به حرف تو گوش کردم، برای هفت پشتم بس است.

 

 هی گفتی «پسر خواهرم خوب است. سر به زیر است. پدر ندارد. تو برایش پدری کن.» این هم از این همه تعریف! از همان برخورد اول فهمیدم که از کدام قماش است، ولی چیزی نگفتم با خودم گفتم: «جوان است. چیزی از زندگی نمی داند. بگذار سرش به سنگ بخورد. بگذار توی زندگی بیفتد. سر عقل می آید.» ولی او خیلی کله شق تر از آنی بود که فکر می کردم.

 

صد بار بهش گفتم: «من پسری ندارم و تو به جای پسر منی. بیا کار خانه بغل دست خودم کار کن. راه و چاهش را بهت می گویم.

 

این طوری دست و بالت هم باز می شود و می توانی زندگی راحتی داشته باشی.» ولی مگر به کله اش فرو رفت! بعد آن همه دلسوزی، آقازاده به من گفت: «من اهل مال دنیا نیستم. راهم را خودم انتخاب می کنم. احتیاج به کمک شما ندارم

 

آقا مرتضی، در حالی که از عصبانیت سرخ شده بود،خنده ای کرد و ادامه داد: «حالا هم راهش را دیدم. پسرک کله شق! هم خودش را بد بخت کرد، هم دختر مرا ... همین، عصری دست دختره را می گیری می روی خانه خواهرت. هر چه که آورده اند پس می دهی و هر چه گفتم بهش می گویی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۳۹
احمد سلطانی محمدی

 

به سال 1337 ﻫ..ش در یکی از خانه‌های قدیمی منطقه مستضعف‌نشین (پشت مسجد امام) شهر اصفهان متولد شد . پدرش از راه‌کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی خود را تأمین و آبرومندانه زندگی می‌کردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه‌اطهار (ع) و حضرت زهرا س برخوردار بودند . تا آنجا که با همان درآمد ناچیز جلسات روضه‌خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد.

او که از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی ، خانواده‌ای مقید و متدین داشت ، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت.

شهید ردانی پور سال اول طلبگی را در حوزه علمیه اصفهان سپری کرد . پس از آن برای ادامه تحصیل و بهره‌مندی از محضر فضلا و بزرگان راهی شهر قم شد و در مدرسه حقانی به درس خود ادامه داد . مدرسه حقانی در آن زمان بنا به فرموده شهید بهشتی (ره)پذیرای طلابی بود که از جهت اخلاقی ایمانی و تلاش علمی نمونه بودند . او نیز که از تدین اخلاق حسنه بینش و همت والایی برخوردار بود به عنوان محصل در این حوزه پذیرفته شد

او که با سخت کوشی و تحمل مشقتها آشنایی دیرینه‌ای داشت ، حتی در ایام تعطیل از کار و کوشش غافل نبود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۶
احمد سلطانی محمدی

سال 1334 ه. ش در خانواده‌ای مؤمن در شهر اصفهان متولد شد. تولد او مصادف با شب ولادت حضرت امیر‌المؤمنین (ع) بود. پدرش برای نامگذاری او به قرآن تفأل نموده بود، نام او را عبدالله گذاشت. ( بر مبنای آیه‌ی 32 از سوره‌ی مریم )

 

عبدالله دوران کودکی و نوجوانی را در دامان پاک پدر و مادر خود سپری کرد. وی در دوره‌ی دبیرستان، همزمان با تحصیل، در کنار پدرش به کار پرداخت. از نوجوانی شور و علاقه‌ی خاصی به مسایل مذهبی و ترویج و تبلیغ علوم الهی داشت و شاید همین انگیزه او را در مسیر فراگیری دروس حوزوی و ورود به سلک روحانیت و طلبگی قرار داد.

این شهید بزرگوار در کنار کسب علوم دینی به اتفاق چند تن از دوستانش در مسجد محل، انجمن دینی و خیریه، هیأت حضرت رقیه (ع)، کلاس‌های آموزش قرآن و صندوق قرض‌الحسنه را پایه‌گذاری کرد و عملاً مسؤولیت ارشاد دوستان هم‌سن و سال خود را به عهده گرفت و قرآن و مسایل سیاسی روز را به آنها تعلیم می‌داد، که به تدریج همین محافل دوستانه به جلسات مخفی تبدیل گردید. در این مقطع عمده‌ی توجه و تلاش عبدالله و دوستانش به پخش اعلامیه، کتاب و تبیین اهداف مبارزاتی و شخصیت حضرت امام خمینی (ره) و افشای خیانت‌های رژیم شاهنشاهی نسبت به اسلام و مسلمین معطوف گردید و سرانجام پس از چند سال تحصیل حوزوی و تبلیغ و ترویج احکام الهی، در سال 1353 به همراه برادر شهیدش (حجت‌الاسلام رحمت‌الله میثمی) و چند تن دیگر از دوستانش، به قم هجرت نمود و در مدرسه‌ی شهید حقانی سکنی گزید و به تعلیم و تربیت و تکمیل دروس دینی پرداخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۳
احمد سلطانی محمدی

در سال 1309 در شهرستان محلات، در خانواده‌ای کشاورز و متدین به دنیا آمد. پس از تحصیلات مکتبی، در سال 1344 وارد حوزه علمیه قم شد تا از بحر، بی‌کران بزرگان آن دیار در جوار دخت موسی بن جعفر (علیه السلام)آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) جرعه بنوشد. بزرگانی نظیر آیه الله بروجردی، آیت الله خوانساری و دیگر نخبگان عرصة فقه و فقاهت، و از همه مهمتر تلمّذ در محضر پیرمراد عارفان دلداده، همو که راه و رسم عشق و عشقبازی، را به این طلبة جوان آموخت، آموخت که در ره دوست، خون و جان شیرین بهایی است بی مقدار، او که از سالهای حضور در محلات، با پیر خمین همدم بود و از نور وجودش بهره‌مند بود، در قم نیز چون پروانه برگرد شمعش فیض می‌برد . با شهید مصطفی خمینی هم سال بودند و یاری دیرینه، و از این طریق رابطة ایشان با خانوادة امام - رحمه الله علیه - صمیمی‌تر گشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۱
احمد سلطانی محمدی


آیت الله مهدی شاه آبادی ، در سال 1309 در قم به دنیا آمد. در سن 4 سالگی به علت هجرت والد مکرم (مرحوم آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی – استاد عرفان حضرت امام خمینی ) به تهران رفته و دوران طفولیت و کودکی خویش را در مکتب خانه قرآن امامزاده یحیی (ع) به مدت 2 سال گذراند. تحصیل دوره ابتدایی را از سن 6 سالگی تا 12 سالگی به پایان برد. درحین همین سال ها ادبیات عرب را از پدر بزرگوار خویش ونیز از برادر بزرگ تر خود فرا گرفت . در سال 1323 ، جهت تحصیل کامل دروس علمیه در دبیرستان مروی تهران ثبت نام نموده و با کسب موفقیت در دوروس حوزوی درسال 1327 در سن 18 سالگی ملبس به لباس مقدس روحانیت شد.

یک سال بعد در سال 1328 گرد یتیمی بررویش نشسته و در فقدان پدر به سوگ نشستسرپرستی و خدمتگزاری مادر بعد از فقدان پدر ، آرامشی بود بر قلب داغدار او که تا پایان عمر مادر ، بدان مبادرت می ورزید، اما در سال 1358 روح مادر پیرش نیز به ملکوت اعلا پر کشید.

 

وی در حین اشتغال به تحصیل حوزوی ، دروس جدید (دوره دبیرستان)را نیز می گذراندپس از 4 سال از رحلت پدر ، جهت تکمیل دوره های تحصیل علوم حوزوی به قم عزیمت نموده و سطوح عالی حوزه را به اتمام رساند. دروس خارج فقه و اصول را از محضر آیات عظام : امام خمینی ، بروجردی ، گلپایگانی و اراکی تحصیل نمود.

وی در سن 27 سالگی در سال 1336 جهت تشکیل خانواده تصمیم به ازدواج گرفته و با خانواده آیت الله العظمی میرزای شیرازی وصلت نمود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۹
احمد سلطانی محمدی


او سال 1355 در شهر تبریز چشم به جهان گشود. 11 بهار بیشتر از عمر پربارش نگذشته بود که رهسپار منطقه عملیاتی بیت‌المقدس2 شد. عشق او به رزمندگان جبهه باعث شد به‌عنوان نیروی فعال پایگاه مقاومت مسجد حضرت علی(ع) کار خود را آغاز کند و همچنین به یاری گروه تدوین تاریخچه لشکر 31 عاشورا برود. ابراهیم سال 74 همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) به همراه کاروان عاشقان روح‌الله(ره) از لشکر 31 عاشورا با پای برهنه صدها کیلومتر راه را پیاده به حرم رفت و پس از بازگشت با اصرار فراوان به گروه تفحص پیوست و راهی منطقه عملیاتی فکه شد و سرانجام زمانی که در منطقه عملیاتی والفجر یک در دمای 50 درجه در ساعت 12 ظهر مشغول جستجوی پیکر مفقودان جنگ بود، 7 تیر 1374 در فکه بر اثر انفجار نارنجک پوسیده‌ای به شهدای گلگون‌کفن جنگ تحمیلی پیوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۵
احمد سلطانی محمدی